فرهنگ واژه ای است که کاربرد اصلی آن به ۲ زمینه است. در یک زمینه، فرهنگ در گسترده ترین معنی، می توان به فرآورده های تمدنی پیچیده و پیشرفته اشاره داشته باشد که در چنین معنایی به چیزهایی مانند ادبیات، هنر و فلسفه دانش و فن شناسی باز می گردد و آشنایی و برخورداری از ظرافت های زندگی و قدرشناسی و خشنودی برگرفته از آنها را نمایان می سازد.
در زمینه دیگر فرهنگ از سوی مردم شناسان و دیگر کسانیکه انسان را بررسی می کنند بکار می رود و در این معنی، به فرآیندهای اندیشه، عادت و اشیای مادی اشاره دارد که در پی انباشت آنها سازگاری پیچیده ای بین انسان و محیط طبیعی وی پدید می آید. از مجموع معانی گوناگونی که برای کلمه فرهنگ در آثار ادبی فارسی آمده است می توان چنین نتیجه گرفت که از منظر مردم کشورها فرهنگ مفهومی وسیع و پر دامنه داشته است که عبارت بوده است از مجموعه ای از فضایل ، هنرها و آداب و رسوم ، دانشها ، معارف ، کلیه نیروهای اخلاقی و روحی بشر که وی را از حالت بدوی خارج کرده و بسوی کمال معنوی سوق می دهد. به سخن دیگر، فرهنگ نوعی از برنامه ریزی جمعی اندیشه است که اعضای یک گروه انسانی را از گروه دیگر جدا می سازد، فرهنگ برای جامعه انسانی، همان حکمی را دارد که شخصیت برای فرد انسان دارد.
شهروندی[۱] و رفتار شهروندان[۲] از متغیر ها و عوامل بنیادین در گسترش سرمایه اجتماعی و به دنبال آن توسعه جوامع بشری و فرهنگ است که اهمیت یافتن آن در مطالعات اجتماعی و پرداختن به آن در این تحقیق نشات گرفته از آن است. مفهوم شهروند و شهروندی از مفاهیمی است که از دیر باز تا کنون مطرح بوده و سیر تکامل خود را در ادوار و جوامع مختلف طی نموده است. این مفهوم که حامل مدنیت و پیشرفت بوده است از منظر ها گوناگون توسط مکاتب مختلف فلسفی سیاسی و حقوقی مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. در بررسی و مطالعه مفهوم شهروندی همواره یک آمیختگی و رابطه تنگاتنگ با اخلاق و روابط اخلاقی به چشم می خورد. “مفهوم شهروندی » علاوه بر زمینه ها سیاسی بر روابط اخلاقی بین اعضاء جامعه و نیز مسایل سنتی نظری جامعه شناسی ، مثل شرایط یگانگی و همبستگی اجتماعی، ناظر است. اخلاق مدنی، همچنین مستقیماً با تغییرات هویتی و تصور اتی مرتبط است که شهروندان نسبت به خود و دیگر شهروندان دارند. شهروندی اجتماعی با اتکاء به آن دسته اصول اخلاقی شکوفا می گردد که مشوق احساس برادری، هم نوعی [۳]، تعهد و مسئولیت پذیری است.مفهوم شهروندی در بعد اجتماعی ایده ای است که در اروپای غربی مطرح شده است و در قرن شانزدهم همزمان با فراگیر شدنش انتشار یافته است. مفهوم شهروندی را می توان در مجموع جزء مفاهیم جدیدی دانست که با زندگی برخاسته از تجدد و فرهنگ انسان اجتماعی در هم آمیخته است. در ایران نیز مانند هر نقطه دیگر خاور میانه تا قبل از پایان قرن ۱۹ مدیر اجرایی شهر یکی از شاهزادگان، یا اغلب، فردی نظامی بود که وی را به عنوان والی شهر منصوب می کرد و دارای اختیارات وامتیازات نامحدود بود.در دوران معاصر شهر نشینی و شهروندی از مظاهر تمدن بشمار می آید و بسیاری از دولتها برای تثبیت موقعیت اجتماعی و سیاسی خود شهرنشینی و شهروندی و مباحث مرتبط با آن و نیز جهت بخشیدن به موضوعهای مربوط به شهر نشینی و شهروندی را در اولویت قرارداده اند. امروزه مفهوم شهروندی با مفهوم و نگرش آن در قرن ۱۹ و ۲۰ بسیار متفاوت است و حقوق شهروندی دارای حوزه های مختلفی است . شهروندی، اصلی است که بر روابط دولت و اعضای جامعه نظارت می کند؛ یعنی از یک سو به امتیازات دولت و حقوق افراد و از دیگر سوبه مناسبات و فرایندهای تاریخی مربوط می شود.با این که شهروندی اعتبار فردرا در جامعه مشخص می کند، اما همزمان بر بسترهای اجتماعی که فرد در آنها رفتار می کند، نیز تأکید دارد. به بیان دیگر، شهروندی پیوندهای میان فرد و جامعه را در قالب حقوق، تعهدات و مسئولیت ها منعکس می سازد و چا رچوبی برای تعامل افراد، گروه ها و نهادها ارائه می کند. بحث از کمیت و کیفیت این حقوق و تکالیف، امروزه حجم وسیعی از گفتارها و نوشتارها را به خود اختصاص داده و این مسئله را مطرح ساخته که تحقق شهروندی و به تبع آن توسعه در گرو شناخت مؤثر آن است. بنابراین،«کارکرد اصلی شهروندی، اداره جامعه مطابق با اصول رعایت حقوق دیگران و تعهد به انجام امور در جهت حفظ نهادهای مشترکی است که این حقوق را برقرار و پایدار نگه می دارند» .
مریم ثابتی
ادامه دارد
[۱] – Citizenship
[۲] – Citizens
[۳] – Fellow feeling
لینک کوتاه: