برترین اخبارزندگی هوشمندسلامت

سبك مقابله با فشار در زندگي (قسمت دوم)

امتیاز دهی

در ادامه مطالب گذشته ، در این مطلب به سبک های مقابله ای با فشارها در زندگی می پردازیم:

كاربرد سبك مقابله مساله مدار در مواجهه با مشكلات زندگي

مشكل عبارت رو به روشدن با يك گرفتاري خاص است كه راه حل مفيد و آماده ي براي آن وجود ندارد. با اين وصف مشكلات زندگي يا با ماهيت كاربردي دارند مثل گرفتاري هاي كه امور زندگي بروز مي كنند و يا ماهيت هيجاني دارند مثل اضطراب و يا احساسات و آشفتگي هاي هيجاني ديگر كه متعاقب بروز مشكلات در زندگي تجربه مي كنيم.

با توجه به توضيحات مطرح در خصوص دو سبك مقابله در برخورد با مشكلات زندگي مقابله مسئله- مدار به گونه اي به موقعيت هاي استرس زا مي پردازد كه آنها را تغييرمي دهد يا اصلاح مي كند، ولي مقابله هيجان مدار اغلب راهبردهاي واقع بينانه اي محسوب مي شود چون به فردكمك مي كند معناي موقعيت را تغيير دهد.

رويكرد هاي حل مساله معمولاً دو مرحله دارند، به صورتي كه مقابله با مشكلات هيجاني اگرچه امري لازم است، ولي كافي نيست زيرا حل مشكلات هيجاني باعث رفع آشفتگي هاي هيجاني مي شود ولي حل مشكلات كاربردي منجر به خودشكوفايي و بهبود كيفيت زندگي فرد مي شود. لذا هر دو لازم و ضروري هستند.

طبق يك توضيح ساده اما علمي براي فهم بهتر فرايندي كه در اين زمينه اتفاق مي افتد، بايد گفت كه وقايع ناخوشايند يا استرس زا، باعث واكنش هاي رفتاري و هيجاني ما نمي شود بلكه عامل اصلي باورهاي خود آسيب رسان ما هستند كه مشكل را پيچيده ميكنند . به عبارت ديگر اگرچه مشكل در بروز هيجانات منفي ما نقش دارند ولي علت آن نيستند و حلقه مفقود شده ما در برداشت ما از مشكل و توانايي هاي خودمان براي برخورد با آن است.

براي دستيابي به نتيجه بهتر در مقابله با فشارهاي زندگي بايد الگوي فكري و استدلال ذهني خودتان را به شكل زير تغيير دهيد.

الگو اول:عصبانيت مشكل مرا حل نمي كند.

الگو دوم:بايد تدبير ديگري بينديشم كه بهتر باشد(فكر احساس و رفتار جديد).

الگو سوم:اگر مجبورباشم با آن حادثه روبه رو مي شوم،مي توانم خودم را كنترل كنم.

نتيجه گيري: بهتراست روش هايي را ياد بگيريم تا بتوانيم واكنش هاي هيجاني خودم را كنترل كنم.

هرچند گاهي اوقات پيدا كردن گام هاي كه از طريق آنها مشكلات حل شود، خيلي دشوار است اما نهايتاً با استفاده از الگوي حل مسأله، مي توان گام هاي مؤثري براي حل مشكلات برداشت.

براي يادگيري مهارت و الگوي مشكل گشايي در مواجهه با مسائل مي توانيد از مدل هفت مرحله اي مشكل گشايي ذيل استفاده كنيد .

مراحل                                                                           سؤال ها/رفتارها

-1 شناخت مشكل                                                         از چيزي نگرانم؟

-2 هدف گزيني                                                             چه مي خواهم؟

-3 راه حل آفريني                                                          چه كار مي توانم بكنم؟

-4 درنظر گرفتن پيامدها                                                  چه پيش مي آيد؟

-5 تصميم گيري                                                             چه تصميمي بگيرم؟

-6 به كاربستن راه حل                                                    همين الان دست به كارشود

-7 ارزيابي نتايج                                                             چه نتيجه اي عايد شد؟

 

گام اول: شناخت مشكل –

درطي مراحل اول، نقاط قوت، توانايي ها و مهارتهاي مشكل گشايي خود را يادداشت كنيد تا بتوانيد از آنها درحين مشكل گشايي استفاده كنيد. اگرنمي توانيد مشكل را بشناسيد، ابتدا اهداف خود را مشخص كنيد و بعد ببينيد چه چيزي مانع دستيابي شما به اهدافتان مي شود.

گام دوم: هدف گزيني –

اهداف را بايد واضح و روشن بيان كرد تا ميزان پيشرفت آنها به صورت عيني قابل سنجش باشد مثلاً مي خواهم ماه آينده درهر هفته سه جا تقاضاي كار بدهم. از هدف هاي مبهم يا غيرواقعي دوري كنيد مثلاً مي خواهم اوضاع و احوالم بهترشود، ديگران بايد درمورد من نظرخوبي داشته باشند. اهدافي را انتخاب كنيد كه توان كنترل آنها را داشته باشيد.

گام سوم: راه حل آفريني –

دراين مرحله تا جايي كه امكان دارد براي مشكل راه حل ارائه كنيد. اصلاً توجه نكنيد كه برخي از راه حل هاي ممكن است مسخره و غيرقابل اجرا باشند. فقط كميت مهم است، تا مي توانيد راه حل ارائه دهيد. به عبارت ديگر از سيال سازي ذهن استفاده كنيد يا اجازه بدهيد تصاوير ذهني شما آزادانه پيش بروند (به خوب يا بد بودن راه حل ها فكر نكنيد. اين كار درگام بعدي صورت مي گيرد). اگر در شروع اين فرايند مشكل داريد، مي توانيد از دوستتان بخواهيد كه چند راه حل به شما پيشنهاد كند.

گام چهارم: درنظرگرفتن پيامدها- دراين مرحله مزايا و معايب هريك از را ه حل هايي كه در جلسه سيال سازي ذهني ارائه داديد را بررسي مي كنيد و پيامدهاي احتمالي آنها را مد نظر مي دهيد ممكن است دوست داشته باشيد مفيد بودن هريك از اين راه حل ها را بر روي يك مقياس 0تا 10 درجه بندي كنيد. يعني كمترين 0 فايده و 10 يعني بيشترين فايده.

گام پنجم: تصميم گيري –

شما در اين مرحله، اميد بخش ترين و راحت ترين راه حل ها را برمي گزينيد كه درمرحله قبلي مشخص شده كمترين زيان و بيشترين فايده را درپي دارند و شما را به سرمنزل مقصود مي رساند. دراين مرحله هم چنين به ابزار و وسايل كار توجه مي شوند. مثلاً طرح ريزي دقيق و مرحله به مرحله براي اجراي راه حل به منظور رسيدن به اهدافتان به عنوان مثال اگر فردي مي خواهد درموقعيت مشكل اجتماعي از حق خودش دفاع كند، بايد مهارت هاي اجتماعي و جسارت آموزي را ياد بگيرد و آنها را در موقعيت هاي مشكل آفرين به كار ببندد و بر موانع پيش رو غلبه كند. مثلاً اگركسي با او با خصومت رفتار مي كند آيا مي خواهد به نقش منفعل قبلي خود بازگردد يا جسارت مندانه با او رفتاركند؟

گام ششم: اجرا-

بايد بين مشكل گشايي و به كاربستن راه حل تفاوت قائل شده است. مشكل گشايي در واقع پيدا كردن راه حل براي مشكل است، درحالي كه به كاربستن راه حل، كاربرد آن در موقعيت هاي واقعي است. بنابراين، برخي افراد ممكن است مهارتهاي خوبي در فرايند مشكل گشايي داشته باشند، ولي در مهارت هاي به كار بستن راه حل هاي ضعيف عمل مي كنند يا برعكس در آموزش مهارتهاي مشكل گشايي بايستي هردو مهارت را مورد سنجش قرار داد. اگرشما در مهارتهاي به كاربستن راه حل ضعف داريد، لازم است در اين مورد آموزش ببينيد(مثل تنظيم وقت مهارتهاي ارتباطي و آرامش آموزي)

گام هفتم: ارزيابي نتايج –

دراين مرحله با توجه به نتايج حاصله و ميزان دستيابي به اهداف، كارتان را ارزيابي مي كنيد. آيا به هدف خود دست پيدا كرده ايد؟ اگر اجراي راه حل موفق نبود، چه موانع و مشكلاتي را بايد پشت سربگذاريد؟ راه حل درست چه بود؟

آيا براي اينكه به هدفتان دست پيدا كنيد، به مهارتهاي ديگري نياز داريد؟ يافتن راه حل رضايت بخش براي مشكلاتتان معمولاً تركيبي از كوشش وخطا و پشتكار است.

برچسب ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
بستن
بستن